بانک ها چگونه بحران سازی می کنند؟
- نویسنده: سردبیر میز اقتصاد
- تاریخ و زمان ارسال: ساعت
بحران مالی سال 2008 آمریکا را می توان نمونه کاملی از ترجیح منافع اقلیتی خاص به منافع کل جامعه بر اساس منطق سرمایه داری دانست. بحران 2008 ایالات متحده از آنجایی شروع که بانک ها برای جذب سرمایه های خارجی بیشتر بر روی اوراق قرضه مسکن اقدام به صدور تعداد زیادی وام درجه 2 برای متقاضیان خرید مسکن کردند. وام درجه 2 وامی است که با شرایطی سخت تر به افرادی که اعتبار دریافت وام معمولی را ندارند اعطا می شود و طبق عرف بازار ریسک سرمایه گذاری کمتری برای خریدار اوراق قرضه آن دارد. به زبان ساده مبلغ برگه وامی که بانک صادر می کند از طریق خرید اوراق قرضه به وسیله سرمایه گذاران داخلی و خارجی تامین می شود و وام گیرنده وام درجه 2 که اغلب اشخاص ضعیف جامعه هستند؛ متعهد به بازپرداخت سود بالای این وام ها می باشد و بانک به گونه ای نقش واسطه گری و تنظیم این این بازار را دارد.
ریسک پایین اوراق قرضه این وام ها و بزرگ بودن بازار اوراق قرضه مسکن باعث شده بود که بسیاری از صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، شرکتها و صندوقهای بازنشستگی این اوراق را خریداری کنند. در واقع زندگی بسیاری از مردم آمریکا چه آن هایی وام گرفته بودند و چه آن هایی که در صندوق های سرمایه گذاری در اوراق قرضه مسکن سرمایه داشتند به نتیجه این مسئله بسته شده بود. در بازار سرمایه آمریکا اوراق قرضه سرمایه گذاری خرید و فروش می شود. و طبق منطق سرمایه داری، سرمایه بزرگتر جهت بازار را تعیین می کند. صدور بی رویه وام ها و جذب بی نهایت سرمایه منجر به افزایش ورود دلالان بزرگ و سرمایه دار به بازار خرید و فروش این اوراق شد. نهایتا سفته بازی به وسیله طبقه سرمایه دار جامعه آمریکا در این بازار، عدم تضمین مناسب به وسیله دولت و اعطای بی رویه وام توسط بانک ها منجر به سقوط ناگهانی این بازار شد. در جریان این بحران ابتدا بسیاری از صندوق های سرمایه گذاری و بازنشستگی، بیمه ها و بانک های کوچک تر ورشکست شدند. چیزی حدود 5 میلیون نفر از جمعیتی که وام گرفته بودند بی خانمان شدند. و کشور هایی مانند یونان و اسپانیا که از سرمایه گذاران اصلی این بازار بودند دچار بحران های اقتصادی بزرگ و اعتراضات خیابانی گسترده شدند. در نتیجه بهره مندی برخی بانک ها از صدور این وام ها اقتصاد آمریکا به صورت دومینو وار در بحران فرو رفت. (برای اطلاعات بیشتر در مورد ریشه های بحران 2008 تماشای فیلم بحران بزرگ محصول 2015 پیشنهاد می شود.)
امّآ سوال اصلی این بود. بانک ها به عنوان عاملی اصلی ایجاد چنین بحرانی اصولا چگونه بحران سازی می کنند؟
ریشه فهمیدن این سوال به پیدایش بانکداری بر می گردد. قرن ها قبل زمانی که طلا و نقره به عنوان ارز رسمی جامعه استفاده می شد مردم طلای خود را به بانکدار داده و از آن رسید دریافت می کردند. رسیدی که مردم از بانک دریافت می کردند به عنوان اولین نسخه از پول در تاریخ قابل شناسایی است و مردم به جای استفاده از طلا در معاملات از همان رسید استفاده می کردند. در کنار این مسئله بانک برای کسب درآمد اقدام به وام دادن به وسیله همان رسید ها به افراد متقاضی می کرد. چنین روندی به طور معمول منجر به ورشکستگی بانک می شود چرا که در حالت عادی یک بانک کوچک امکان تامین وام و پس دادن سپرده ها را به طور همزمان ندارد. با پیشرفت علم بانکداری راه حل این مشکل در تاسیس بانک های مرکزی بیان شد. در واقع بانک مرکزی مرکز اصلی ذخیره طلا ها و تامین کننده محل وام ها و اعتبار برگه رسید طلا ها یا همان اسکناس در یک کشور بود. ظهور یک مرکز بانک قدرتمند بزرگ ریسک این ورشکستگی و از بین رفتن اعتبار رسید ها را کمتر می کرد.
بزرگ شدن بازار های مالی و افزایش پول و اعتبار روزانه داخل جامعه، بانک های بزرگ تری را طلب می کرد. و بانک های بزرگ تر شیوه های تامین اعتبار بزرگ تر را، تا اینکه نظام بانکداری به وضعیت امروزی رسید. نظامی در هم تنیده از تسهیلات اعطایی، اوراق قرضه سرمایه گذاری تسهیلات، بازار های سرمایه ای داد و ستد اوراق بانکی، بیمه ها و شرکت های ضمانتی، صندوق های سرمایه گذاری و… که دچار تضاد منافع است. بهره مندی بی رویه هر کدام از این عوامل نظام سرمایه داری منجر به ورشکستگی بخش های دیگر می گردد. اقدامات بانک برای کسب درآمد بی رویه و بدون ایجاد ارزش افزوده منجر به اخلال در ساختار های دیگر اقتصادی می گردد. اگر روزی سرمایه به عنوان ابزاری برای اندازه گیری ارزش افزوده ساخت شد. امروز سرعت رشد تولید سرمایه از سرمایه بار ها از تولید ارزش افزوده بیشتر شده به نحوی که این ارزش افزوده است که خود را با سرمایه بسنجد و نه بر عکس.
وجود بانک های خصوصی، دلالان بزرگ و بازار های معاملاتی آزاد و طمع سرمایه داران برای افزایش سرمایه در جوامعی که با منطق اقتصاد سرمایه داری اداره می شود برای همیشه زمینه شکل گیری بحران هایی مانند بحران سال 2008 آمریکا در پتانسیل نظام مالی ایجاد می کند. محدود کردن میزان افزایش مجموع سرمایه های موجود به جامعه به مجموع میزان ایجاد ارزش افزوده با ماهیت نظام بانکی و سرمایه ای امروز در تضاد است. نظام جهانی با بازیگران اقتصادی قوی و ضعیف و اتصال تجارت و اقتصاد جوامع مختلف به هم هر روز فاصله فقیر و غنی را در نظام سرمایه محوری جهانی بیشتر می سازد.
بازتاب: بازگشت کارخانه ها به ریل تولید - میز اقتصاد
بازتاب: تعاونی موندراگون، نمونه موفق مقاومت ضد سرمایهداری - میز اقتصاد
بازتاب: آینده بانک آینده به کجا می رسد؟ - میز اقتصاد
بازتاب: طرح تامین مالی زنجیره تامین، شمشیری بر علیه نقدینگی تورم زا